آدمی از روزی که پای بر زمین نهاد با چالشهای گوناگون روبرو بوده است. یکی از ویژگی های او برای گسترش و پراکندگیش بر روی زمین، ویژگی دگرگونی و بروز شدن در برابر پیرامون خویش بوده است.

با دستانش، ابزارهایی ساخت که نیازهایش را پاسخ دهد و جان جستجوگرش را از شیرینی یافته های جدیدش سیراب می کرد.

همگون شدن با پیرامون زندگی، آدمی را واداشت تا برای هر مکان و زمان ویژه، به گونه ای رفتار کند که کمترین آسیب را ببیند.

این دگرگونی ها به چند شاخه دسته بندی می شوند:

دگرگونی بیرونی 1 : مانند آفتاب پرست که با پیرامون همرنگ شده و دگرگونی از درون رخ نداده و بازگشت به سادگی انجام می پذیرد. ( ساختار همان است که بود )

دگرگونی بیرونی 2 : مانند پوست انداختن مار که ردای کهنه از تن میزداید و با پیراهن نو جلوه گری می کند و بازگشتی در کار نیست. ( ساختار همان است که بود )

دگرگونی زیر پوستی : مانند آمدن نخستین سرفه ی سرماخوردگی که برون آدمی دست نخورده می ماند و درونش به آرامی بیمار شده و پس از ی، خود را نمایان می سازد. ( ساختار همان است که بود )

دگرگونی کالبدی 1 : مانند دگردیسی برخی از جانوارن همچون قورباغه. با اینکه جای دمش را دست و پا می گیرد و سر از آب بیرون آورده و بر خشکی پا می نهد؛ ولی در همان منجلابی که به دنیا آمده می لولد و به جای لجن، ه می خورد! ( ساختار دگرگون شده، اما منش نه )

دگرگونی کالبدی 2 : مانند پروانه ها که نخست می خزند و در خس و خاشاکند و در پایان بال می گشایند و شهد گل می نوشند. ( ساختار و منش با هم دگرگون شده اند. )

اینها را نوشتم تا بدانم برای آنچه که می خواهم، چگونه باید رفتار کنم. چگونه برای رسیدن به یک خواسته، گام بردارم و تلاش کنم.

 

پ.ن. خدا "نوکر علی آهنگر دادگر" رو هم نیامرزه که با این همه پولی که توی فرهنگستان زبان فارسی هزینه میکنه، در نوشتن دو خط نوشتار فارسی درمانده میشیم خخخخخخ

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها